من که از فریبا خیلی بدم اومد
نامزد کرده. بعد وقتی ستار نامزدش میفته استان گیلان کلی باید روش کار میکرد تا راضیش کنه باهاش بیاد! یعنی دوست نداشت پیش نامزدش باشه؟ خوبه دوری و دوستی؟
بعد دختره خودش که دانشگاه تهران قبول شد توقعش این بود که بقیه بدون چون و چرا بپذیرن. بازم توقع داشت دوری و دوستی اتفاق بیفته!
تازه جلوی خواهر نامزدشم که به داداشش که خارج زندگی میکنه میگه من که از خدام بود یکی از اونور آب بیاد منو بگیره! بابا ناسلامتی نامزد داری!!!