2777
2789
عنوان

چرا پسرا یه جوری نگام می کنن

351 بازدید | 22 پست

انگار ارث نداشته پدرشونو خوردم ؟ 

توکلاس مختلط از یه پسر خوشم میومد یه لحظه نگاهش کردم برگشت انگار ارث پدرشو خوردم از ترس نگاش سریع سرمو انداختم پایین 

چون زشتم ؟  

داشتم با رفیقم دعوا می‌کردم یهو وسط دعوا عینکش رو برداشت گفت فعلا نمی‌خوام ببینمت  شما ۴ تا مرد رو با یه دست پاسور بذار تو یه اتاق برو پونزده سال دیگه بیامیبینی هنوز دارن سیگار میکشن، چایی میخورن، میخندن و حکم بازی میکنن  بعضی آدما اخلاقا شون مثه نیسان آبیاس، اصن مهم نیست حق با توئه یانه، همینجوری حرف خودشون و میزنن  

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

یاخوشگلی  یاخیلی چیتان پیتان هسی

نه اتفاقا 

زشتم و کاملا محجبه

داشتم با رفیقم دعوا می‌کردم یهو وسط دعوا عینکش رو برداشت گفت فعلا نمی‌خوام ببینمت  شما ۴ تا مرد رو با یه دست پاسور بذار تو یه اتاق برو پونزده سال دیگه بیامیبینی هنوز دارن سیگار میکشن، چایی میخورن، میخندن و حکم بازی میکنن  بعضی آدما اخلاقا شون مثه نیسان آبیاس، اصن مهم نیست حق با توئه یانه، همینجوری حرف خودشون و میزنن  

عکستو بذار

دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت،حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت ،مژه ات تیر کجی بود برای پرتاب،چون که ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت ،همه انگار که ناخواسته لبخند زدند ،نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت،حفره ای بود پر از خون وسط سینه من ،مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت ،تا که سلمان وسط ظهر پس از نام نبی ،اشهد ان علی گفت اذان شکل گرفت ،مثل خونی که در رگ های بدن جریان داشت شیعه گی  نیز پس از این جریان شکل گرفت 😍😍برای حاجت روا شدنم یه صلوات میفرستی 

عکستو بذار

زشتم عکس نمی مواد 

ولی خدایی حقم بود اونقدر با حرص نگام کنه ؟ 

ما که اصلا با هم حرفم نزده بودیم که کینه بگیره

داشتم با رفیقم دعوا می‌کردم یهو وسط دعوا عینکش رو برداشت گفت فعلا نمی‌خوام ببینمت  شما ۴ تا مرد رو با یه دست پاسور بذار تو یه اتاق برو پونزده سال دیگه بیامیبینی هنوز دارن سیگار میکشن، چایی میخورن، میخندن و حکم بازی میکنن  بعضی آدما اخلاقا شون مثه نیسان آبیاس، اصن مهم نیست حق با توئه یانه، همینجوری حرف خودشون و میزنن  

  

داشتم با رفیقم دعوا می‌کردم یهو وسط دعوا عینکش رو برداشت گفت فعلا نمی‌خوام ببینمت  شما ۴ تا مرد رو با یه دست پاسور بذار تو یه اتاق برو پونزده سال دیگه بیامیبینی هنوز دارن سیگار میکشن، چایی میخورن، میخندن و حکم بازی میکنن  بعضی آدما اخلاقا شون مثه نیسان آبیاس، اصن مهم نیست حق با توئه یانه، همینجوری حرف خودشون و میزنن  
زشتم عکس نمی مواد  ولی خدایی حقم بود اونقدر با حرص نگام کنه ؟  ما که اصلا با هم حرفم نزد ...

شاید شما حساسی

عکستو بذار ببینم چ شکلی هستی 


دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت،حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت ،مژه ات تیر کجی بود برای پرتاب،چون که ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت ،همه انگار که ناخواسته لبخند زدند ،نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت،حفره ای بود پر از خون وسط سینه من ،مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت ،تا که سلمان وسط ظهر پس از نام نبی ،اشهد ان علی گفت اذان شکل گرفت ،مثل خونی که در رگ های بدن جریان داشت شیعه گی  نیز پس از این جریان شکل گرفت 😍😍برای حاجت روا شدنم یه صلوات میفرستی 

ینجوری نگواعتمادب نفستوببر بالا  بعضی ها ازپسرا خصلتشونه

آخه یکی دوتا 


داشتم با رفیقم دعوا می‌کردم یهو وسط دعوا عینکش رو برداشت گفت فعلا نمی‌خوام ببینمت  شما ۴ تا مرد رو با یه دست پاسور بذار تو یه اتاق برو پونزده سال دیگه بیامیبینی هنوز دارن سیگار میکشن، چایی میخورن، میخندن و حکم بازی میکنن  بعضی آدما اخلاقا شون مثه نیسان آبیاس، اصن مهم نیست حق با توئه یانه، همینجوری حرف خودشون و میزنن  
 

گریه نکن 

گور پدرشون

دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت،حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت ،مژه ات تیر کجی بود برای پرتاب،چون که ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت ،همه انگار که ناخواسته لبخند زدند ،نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت،حفره ای بود پر از خون وسط سینه من ،مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت ،تا که سلمان وسط ظهر پس از نام نبی ،اشهد ان علی گفت اذان شکل گرفت ،مثل خونی که در رگ های بدن جریان داشت شیعه گی  نیز پس از این جریان شکل گرفت 😍😍برای حاجت روا شدنم یه صلوات میفرستی 

گریه نکن  گور پدرشون

خیلی دلم شکست 

خیلییی بد و ترسناک نگام کرد 

واقعا نزدیک بود بغض کنم 

داشتم با رفیقم دعوا می‌کردم یهو وسط دعوا عینکش رو برداشت گفت فعلا نمی‌خوام ببینمت  شما ۴ تا مرد رو با یه دست پاسور بذار تو یه اتاق برو پونزده سال دیگه بیامیبینی هنوز دارن سیگار میکشن، چایی میخورن، میخندن و حکم بازی میکنن  بعضی آدما اخلاقا شون مثه نیسان آبیاس، اصن مهم نیست حق با توئه یانه، همینجوری حرف خودشون و میزنن  
خیلی دلم شکست  خیلییی بد و ترسناک نگام کرد  واقعا نزدیک بود بغض کنم

شایدم شما خیلی محجبی و بقیه ازت میترسن 

آخه الان دیگه به محجبه ها بد نگاه میکنن

دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت،حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت ،مژه ات تیر کجی بود برای پرتاب،چون که ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت ،همه انگار که ناخواسته لبخند زدند ،نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت،حفره ای بود پر از خون وسط سینه من ،مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت ،تا که سلمان وسط ظهر پس از نام نبی ،اشهد ان علی گفت اذان شکل گرفت ،مثل خونی که در رگ های بدن جریان داشت شیعه گی  نیز پس از این جریان شکل گرفت 😍😍برای حاجت روا شدنم یه صلوات میفرستی 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز