دیشب تاپیک زدم گفتم دعوامون شده خدا خودش شاهده چقدر حالم بده بود هنوز ش
سرم همه جاش درد میکنه و باد کرده بینیم کبود شده این دردارو حس نمیکنم قلبم بیشتر از همه شکسته خیلی سخته شنیدن فحشا و حرفایی از کسی که یه زمانی همه کست بود مرحم درداد و زخمات بود کسی که میگفت تاابد باهاتم میگفت تو اگه مادذوپدر واقعی داشتی شاید منو اینقدر دوست نداشتی من خودم تموم کس و کارت میشم میگفت بااینکه مادذوپدر واقعیت رو ندیدم ولی عاشقشونم چون تورو بدنیا اوردن الان پامیشه میگه من حروم زاده م میگه مادذوپدرتم پس انداختنتم رفتن من چرا باید تحملت کنم
تاامروز دوسش داشتم دروغ چرا عاشق بودم موندم با وجود همه کمبودا و سختی هایی کنارش کشیدم امروز دیگه همه وسایلش جمع کرد رفت منم نگفتم نرو زندگی ما همین جا تموم شد از دار دنیا یه پسر یکی که همخونمه برام مونده