ديشب بهم گفت تو هيچوقت لباس درست نميپوشي تو خونه شمع و گل رمانتيك نيستي كه ادم مياد خونه كيف كنه
منم ناراحت شدم چون بارها شده اينكارا كردم ولي خب هميشه كه ادم نميشه اينكارا كنه مخصوصا يه مدتيه همش تحت فشار بوديم دوتامون
در ضمن خودشم اصلا ب خودش نميرسه و نه باشگاه ميره نه تيپ ميزنه هي حرف تو حرف شد اخرم عصبي شدم كلي بهش توپيدم گفتم خودتم زشتي من از تو سرترم اينقد كه من خوشگلم تو اصلا ب خودت نميرسي
ديشب جدا خوابيديم از هم
از ديشب ناراحتم كه اين بحثا شده كلا چند شبه دعوا داريم پشت سرهم
داره گريه ام ميگيره كه چرا اينقد ناراحتيم باهم
من زياد چيزي نميگم بهش ولي اون با زيونش منو ازار ميده و عصبيم ميكنه
چند شبه هي ميخوام بهش نزديك بهشم ولي با حرفاش و كاراش باعث شد دعوا كنيم و از هم دور بشيم