بچها طبق ماجراهای که اتفاق افتاد
و خانواده همسرم که هرچی از دهنشون در اومد پشت سرم
اومد گفتن من شنیدم بحث شد
به اجبار همسرم مجبور شدم بیام خونشون
الکی مجبور شدم باهاشون رو بوسی کنم
ی لبخند مسخره بزنم
قلبم داره کنده میشه
نمیدونم چجوری باید باهاشون رفتار کنم