2777
2789
ایام محرم بود اون تایم و من افتخار خادمی یکی ازمجالس رو داشتم که دو سه روز دیگه ش مونده بود ..  ...

از در ورودی خونه م که منو برد بیرون بلافاصله وارد یک تونلی شدم که طوسی روشن روشن بود..

تو بیداری  از در خونه که میری بیرون زاه پله س اما اون حالت راه پله ای نبود و تونل بود من خیلی ترسیده بودم شدیددد .. یک خانمی که انگار خودم بودمم کنارم بود بهم گفت دیگه تمام شد عمرت هرچی هم جیغ وداد کنی فایده نداره پس اشهد بگو خداقل یک دستم رو که اون موجود داست میکشید یک دست دیگه م رو جلوی چشمم گذاشتم ازترس و شروع کردم به بلند بلند اشهد گفتن


تهش میرسه به خدا،پس از اولش بسپار به خدا🥰

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

از در ورودی خونه م که منو برد بیرون بلافاصله وارد یک تونلی شدم که طوسی روشن روشن بود.. تو بیداری&nb ...

جان بچه هام اگه بخوام دروغ بگم...

یعنی همینکه شروع کردم اشهد علی ولی الله رو گفتم  یکهو روحم برگشت تو جسمم و ازترس با شتاب دویدم سمت سالن

تهش میرسه به خدا،پس از اولش بسپار به خدا🥰
جان بچه هام اگه بخوام دروغ بگم... یعنی همینکه شروع کردم اشهد علی ولی الله رو گفتم  یکهو روحم ب ...

شوهرم تامنو اینجوری دید گفت چی شذه بهش گفتم من مردمو زنده شدم.. 

باور نکرد شروع کرد شوخی خنده...

گفتم به قران راست میگم و قلبم به شدت تند میزد

همون دستی که دست اون بود میکشید ورم کرده بود و بالای گردنم به شدت درد میمرد نشون شوهرم دادم اول گفت حتما روش خوابیدی

تهش میرسه به خدا،پس از اولش بسپار به خدا🥰
شوهرم تامنو اینجوری دید گفت چی شذه بهش گفتم من مردمو زنده شدم..  باور نکرد شروع کرد شوخی خنده. ...

گفتم نه من روی کمر بودم زمانی هم که زوحم برگشت به کمر بودم تازه برفرضم که روش خوابیده باشم باید خواب بره نه ورم کنه اونم اینجوری.. خلاصه تا یکهفته براثر کشیده شدن دستم گردنم و شونه م درد میکرد و تا دوروز دستم ورم داشت.. دیگه شوهرمو هرکی براش تعریف کردم گفتن احتمالا اون خانمی که ازت خواسته اشهد بگی بانو فاطمه بوده و بااسم حضرت علی روحت برگشته چون خادم پسرشون اون مذت بودی شفاعتت رو کرذن

تهش میرسه به خدا،پس از اولش بسپار به خدا🥰
گفتم نه من روی کمر بودم زمانی هم که زوحم برگشت به کمر بودم تازه برفرضم که روش خوابیده باشم باید خواب ...

من تا چندوقت افسردگی گرفته بودم هیچ چیز خوشحالم نمیکرد مردم رو که میدیدم همش میگفتم خوشبحالشون زنده ان شادن انگار خودم مرده بودم و مدام گریه میکردم که چرا منو اینجوری عین زباله میکشید میبرد یعنی من اینقدر بدم😭

تهش میرسه به خدا،پس از اولش بسپار به خدا🥰
گفتم نه من روی کمر بودم زمانی هم که زوحم برگشت به کمر بودم تازه برفرضم که روش خوابیده باشم باید خواب ...

الهی!! موهای تنم سیخ شد😭😭😭😭 خدا عاقبت هامونو بخیر کنه خداااایا😭😭😭😭

الهی!! موهای تنم سیخ شد😭😭😭😭 خدا عاقبت هامونو بخیر کنه خداااایا😭😭😭😭

امین.. یعنی خیلی بد بود..

هیچوقت فکر نمیکردم مرگ اینقدر وحشتناک باشه.‌‌همیشه هم دوست داشتم مثل زندگی پس از زندگی تجربه کنم اما فقط چند دقیقه خدا بهم این تجربه رو داد مثل سگ پشیمونم که اینو خواستم اخه خیلی بد بود خیییلی.. اون ورم دستم اون درد گردنو کتفم وااای نگو خدا نصیب نکنه..کاش هممون خوب بریم تا جوونیم توبه کنیم و اشتباهاتمون رو تکرار نکنیم

تهش میرسه به خدا،پس از اولش بسپار به خدا🥰
شما بودید نگران نمی شدید؟ از کجا معلوم که واقعی نباشه؟

نیست عزیزم.. همه ماها بارها خواب دیدیم مردیم.. اما بهتر تا زنده ایم خطاهامون رو جبران کنیم توبه کنیم ازخدا بخوایم تامارو نبخشیده ازاین دنیا نبره

من تجربه م رو تو کامنتها نوشتم بخون

تهش میرسه به خدا،پس از اولش بسپار به خدا🥰
امین.. یعنی خیلی بد بود.. هیچوقت فکر نمیکردم مرگ اینقدر وحشتناک باشه.‌‌همیشه هم دوست داشتم مثل زندگ ...

من که حس میکنم هیچ جوره بخشیده نمیشم😔😔 همشم میگم خدا خودش گفته ازم نا امید نشید ولی حس میکنم که ازم رو برگردونده... فقط خودش باید به دادم برسه که...

منم همیشه دوست داشتم تجربه کنم ولی الان انقد ترسیدم که نمیخوام😔

من که حس میکنم هیچ جوره بخشیده نمیشم😔😔 همشم میگم خدا خودش گفته ازم نا امید نشید ولی حس میکنم که از ...

نه این فکرها رو نکن‌. ناامیدی از بخشش خدا کار شیطان‌.

مطمئن باش بخشیده میشی‌.

اما اصلا نخواه تجربه کنی من دوسه ساله میخواستم نجربه کنم همیشه تو مجالس سرنماز دعا میکردم تجربه کنم نمیدونستم که چقدر بد، فقط این برنامه رو دیده بودم پای حرفاشون نشسته بودم  اما نمیتونستم دقیق حسش کنم که چقدر بد ... خییییلی وحشتناک یود به جان بچه هام .. اون لحظه ای که آب پاکی ریختن که دیگه عمرت تمام شد و من دیدم واای پرونده م بسته شد و الان چه خاکی باید بریزم تو سرم یک زجر بعدشم که شکرخدا برگشتمم یک زجر دیگه دردایی که تا چندوقت باهام بود مرور اتفاقهایی که برام افتاده بود افسردگی و احساس پوچی تو این دنیایی که بهم دست داده بود همش عذاب بود..

تهش میرسه به خدا،پس از اولش بسپار به خدا🥰
نه این فکرها رو نکن‌. ناامیدی از بخشش خدا کار شیطان‌. مطمئن باش بخشیده میشی‌. اما اصلا نخواه تجربه ...

الهی بگردم... شاید اونجوری میبردنت چون اصرار زیاد کرده بودی.

یکبار یکی از تجربه گرها همش به خدا گفته بود چرا منو نمیبری؟ از این حرفا. به بدترین حالت ممکن بردنش.

پس تو آدم بدی نیستی. بخاطر این شاید اونجوری میبردنت😔

فقط از خدا میخوام پاک بمیرم و پاک... گرچه ته دلم چیز دیگه ای احساس میکنم..

الهی بگردم... شاید اونجوری میبردنت چون اصرار زیاد کرده بودی. یکبار یکی از تجربه گرها همش به خدا گفت ...

من اصرار به مردن نکرده بودم فقط دلم میخواست تجربه کنم برگرذم برم ببینم اونجا چطوریه.ازبس تجربه گرها از فضای اونجا تعریف میکرذن که فلان میوه داره فلان رنگ داره مثلا مادربزرگمونو دیدیم و...

تهش میرسه به خدا،پس از اولش بسپار به خدا🥰
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز