بچها من درگیر ناراحتی با خانواده همسرم هستم خلاصه ماجراش تو تایپیک های قبلم هست
منو همسرم ی شهر دیگه زندگی میکنیم
نود درصد اوقات میریم شهرمون اول میرم خونه مامان بابای من اول
چون وسایلم اونجا جابجا میکنم و ...حالا این سری ک من با خونوادش ناراحتم
شوهرم گیر داده اول بریم ناهار خونه اونا
بد شام میرم خونه شماحس بدی بم دست میده حس میکنم الان خونوادش پیش خودشون فک میکنن ک خوب پسرمون ب این اجازه نمیده ااز این حرفا
البته قرار شد رسیدیم
اول بریم خونه ما من لباسامو عوض کنم بد ناهار بریم اونجا