❌کاربر آقا هستم❌ روزی در وصیت نامه عالم بزرگی میبینند: کودک که بودم ارزو داشتم جهان را تغییر دهم. نوجوان شدم و گفتم جهان خیلی بزرگ است! تصمیم گرفتم کشورم را تغییر دهم. جوان که بودم دیدم ان هم خیلی سخت است بعدش تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم پیرمردی بودم و تصمیم گرفتم خانواده را تغییر دهم دیدم نشد. در استانه مرگ که بودم فهمیدم اگر از اول خودم را تغییر میدادم میتوانستم به همه اینها برسم...
واقعا منم امروز بیرون کار داشتم دیدم با یه پاکت گنده تخمه اومد خونه گفتم فوتباله گفت بله خیلیم حساسه دیگه منم سکوت کردم چون سر فوتبال با هیچکس شوخی نداره