چند وقت پیش تو اوج یه مشکل بودم
یه مشکل خیلی حاد
کله زندگیم به اون اتفاق بستگی داشت
اگه اون اتفاق نمی افتاد کله زندگیم به فنا و نابودی می رفت
یه تایم خیلی طولانی نشستم به خدا راز و نیاز کردن
نمیگفتم که خدایا اون چیزی که صلاحمه رو بهم بده به زور اون چیزی که مد نظرم بود رو میخواستم
چند وقت بعدش اون اتفاقی که منتظرش بودم برام نیافتد!
افسردگی گرفتم
حالم بد شد
و .......
از خدا گلگی کردم
حالم بد بود خیلی بد🙃
تا این یه جمله رو خیلی اتفاقی یه جایی خوندم که نوشته بود خدا خودش میدونه داره چیکار میکنه
فرمون زندگیت رو بده به دستش
همون لحظه گفتم که چرا من تو کار خدا دخالت کردم؟
چرا نگفتم اون چیزی که خیره بهم بده؟
نمیدونم اسمشو معجزه بذارم یا چی
اما....
اما خدا دستشو یه جوری به سمتم دراز کرد و من رو که تو اعماق یه چاه تاریک بودم بیرون کشید که تازه فهمیدم کله زندگیم رو تو خواب بودم
الان بیدارم
بیداره بیداره بیدار.
همه چیزو بسپار به خدا.🤍
فقط اونه که تنهات نمیذاره
دیر و زود داره اما.....😉