دایم هم همچین چیزی میگفت بعد گفتن اون باور دارم دیگه
همینجوری توصیف میکرد که به شکل زن دایت به چشمم میاد چراغ و روشن خاموش میکرده با چادر زن دایم نماز میخونده به دایم میگفته باید قران بخونی و اینا
زن دایم نمیدید اما میگفت که اره چراغا یهو خاموش روشن میشدن
دایم ب ی نفر در موردش گفته بود گفتن بهش ی سنجاق آهنی وصل کن بیار پیش من تا از شرش خلاص شم بعد اینو اون فهمدیده و به دایم گفته منو ببر بالا اون کوه کنار اونا تا ولت کنم
خلاصه رفتن و اونجا دایم رو رها کرده اخرشم گفته بهت ی پاداش میدادیم اما الان اونو ازت میگیرم
چقدره میبینه اونو؟ بهش گفته که کیه چرا امده و یا چرا نمیره؟
واقعا حس خیلی بدیه یکی بهت موقع خواب زول بزنه
باید ی فکر به حال این کار بکنین نمیدونم منم اعتقاد ندارم اما جنگیری چیزی یا ی نفر که عالمه بگین بلکه کمکش کرد
پدر بزرگم میگفت که باباش دیده بعد رفتنش یادش افتادا ازش سوال بپرسه در مورد درمان مرگ و اینا بعد رفتن جن برگشته گفته اکه درمان مرگ رو میپرسیدی جوابشو میگفتم تا اجدادت جاودان شن
فکر نکنم ی اختلال روانی باشه انگار واقعا میبیننش
تو میترسی؟