دو جین کار سرم ریخته...اول باید خورشید را به آسمان سوزن کنمو بعد منت ماه را بکشم تا به شب برگردد، سپس بادها را هل بدهم تا دوباره وزیدن بگیرند ...و آنقدر با گل ها حرف بزنم تا به یاد آورند روزی زیبا بوده اند ...بعد از تو این دنیا یک دنیا کار داردتا دوباره دنیا شود
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
منم عصر بیرون بودم از غروب تاحالا از سردرد دارم میمیرم، از بس هوا الوده ست😫
داریم سرب تنفس میکنیم😭😭
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
از تلخترین جملات تاریخ ادبیات شاید عبارتِ کتاب :«انّی راحلة» السباعی باشه جایی که دختری عاشق رو به زور به عقدِ مرد دیگهای در میارن وقتی حلقه رو به دستش میندازن... میگه هرگز گمان نمیکردم که آدمیزاد :ممکن است از انگشتانش هم به دار آویخته شود