من دوساله ازدواج کردم ازدواج دومم هست دو تا جاری دارم یکیونو که فقط تو روز عقدم دیدم اون یکی هم بعد یه سال ۵یا۶بار کلا دیدم تازگیا حرفایی رو ازشون شنیدم که دارن همش حرف منو میزنن اونی که ندیدم رفته گفته اصلا وسایل خونه ندارن با اینکه همه چی دارم نمیدونم دلیل حرفاش چیه کل خانواده شوهرمم باهاش قهرن صلا رفت و آمد ندارن باهاش بعد رفته به دختر ناتنیم یاد داده که الکی پیش باباش بگه من لاهاش بد رفتاری میکنم اخه دختر ناتنیم تازه بعداز ۲سال الان
خیلی حرفای چرت دیگه ای زده به دختر ناتنیم گفته مواظب باش سم نریزه تو غذات😂خندم گرفته بود با این حرفش گفتم من هیچوقت باهات بدرفتاریم حتی نمیکنم اخه من کلا بادختر ناتنیم مهربونم
خواستم بهش پیام بدم که چرا این حرفاروزده و بگم که خوابشو ببینی باهاش بد باشم و بگم الانم وسایل خونه م از خیلیا بیشتره و بگم من مثل تو نیستم دنبال جاری بازی باشم ولی بعدش فکرکردم گفتم بی اهمیت باشم و جوابشو ندم بهتره وبیشتر میسوزه
این جاریمو کلا ۳بار دیدم یه بار تو عقد یه بار تو خیابون که راهشو کج کرد تا سلام نکنه فکر کرد برام مهمه سلام کنه یا نه بار سومم که دیدمش باز تو خیابون بود که قبل اینکه این حرفارو بدونم به دختر ناتنیم گفته دیدمش وجالب اینکه یه پوز خند زد وقتی منو دید😂خیلی تعجب کردم