من مادریام که روزی خونهاش از صدای بچههاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمیشون زندگی میکنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازهای رو شروع کردم…بچههام رو میبینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمیتونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همونجوری که دلم میخواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظهلحظههاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.
بله منم زدم ، ولی خیلی نازک طوری که به خط چشم نخوره
دربه در همیشگی ، کولی صدساله منم ، خاک تموم جاده هاس جامه ی کهنه ی تنم ، هزار راه رفته ام ، هزار زخم خورده ام ، تا تو مرا زنده کنی هزار بار مرده ام . لطفا برای شفای چشمای پسرم ، و ساخت خونه ام صلوات بفرستید ، ان شاء الله که خیرش به خودتونم برگرده🙏