شوهرم ب پدر شوهرم میخوان برن تهران خونه عموش بمونن
بعد به من مادرشوهرم میگ شما بمونید خونه ما بریم میخوایم زیاد بمونیم عموش اینا من ۱ ساله ازدواج کردم هعی پاگشا دعوت میکنن نمیریم الانم میره با پدرشوهرم منم ک بهش وابسته واقعا بره افسردگی میگیرم رفته بود قم ۹ روز حالم بد بود مریض شده بودم
ت ی حیاط زندگی میکنیم خونمون جداس
چی بگم ک منم ببره
مادرش شوهر خودش میدونه ببره یا نبره ۳ تا دختر داره یدونه پسر بزرگ