بچه ها اگه این اتفاق میافتد و من ضربه مغزی شدید میشدم شاید الان باهاتون صحبت نمیکردم
این یه خاطره بچگی که وقتی بچه بودم
خونه مامان بزرگم مون یه دیوار داشت تو حیاط شون من همیشه می رفتم بالای دیواره برعکس همون روز حنا بندون خاله ام بود
اگه از دیواره از سمت راست پرت میشدی که کله ات میخورد به خاک ها اگه از سمت چپ پرت میشدی میخوردی به سنگ ها
من بخدا اصلا یادم نمیاد حتی ۱۵ دقیقه قبلش یادم نمیاد
ولی خب انگاری که رفتم بالا از دیواره و با کله خوردم زمین
همون موقع یک جیغی زدم که نگو همه شنیدن اومدن منو بردن خونه
منم بیهوش شده بودم بیهوش بودم نه خواب میدم نه چیزی ولی وقتی بیدار شدم همه بالا سرم بودن شب شده بود همه بیرون مهمون ها
من افتادم روز بود ولی اینو یادمه
و بیدار شم یک حالت تهوع داشتم گیج شده بودم خوابم میومد حسابی