2777
2789
عنوان

ضربه مغزی

579 بازدید | 20 پست

بچه ها اگه این اتفاق می‌افتد و من ضربه مغزی شدید میشدم شاید الان باهاتون صحبت نمیکردم

این یه خاطره بچگی که وقتی بچه بودم 

خونه مامان بزرگم مون یه دیوار داشت تو حیاط شون من همیشه می رفتم بالای دیواره برعکس همون روز حنا بندون خاله ام بود

اگه از دیواره از سمت راست پرت میشدی که کله ات می‌خورد به خاک ها اگه از سمت چپ پرت میشدی میخوردی به سنگ ها

من بخدا اصلا یادم نمیاد حتی ۱۵ دقیقه قبلش یادم نمیاد 

ولی خب انگاری که رفتم بالا از دیواره و با کله خوردم زمین 

همون موقع یک جیغی زدم که نگو همه شنیدن اومدن منو بردن خونه

منم بیهوش شده بودم بیهوش بودم نه خواب میدم نه چیزی ولی وقتی بیدار شدم همه بالا سرم بودن شب شده بود همه بیرون مهمون ها 

من افتادم روز بود ولی اینو یادمه

و بیدار شم یک حالت تهوع داشتم گیج شده بودم خوابم میومد حسابی

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

یک سال بعدش دوباره رفتم تو دیواره دوباره افتادم ولی ایندفعه حواسم بود ایندفعه با کله نیوفتم دستم خون اومد ولی‌ اصلا دردی احساس نمیکردم داشتم قوی جلوه میدادم آخرش عرق کردم حالت تهوع گرفتم

دیواره نفرین شده بود 

ادامه اش: من حالم بد بود دکتر که نبود کله ام درد میکرد 

مامانم ناراحت بود 

ولی همه داشتن بیرون می رقصیدن🗿

منم داشتن بزور میبردن که برقصم من که حال نداشتم گفتم برین گم شین بابا

انقدر گیج بودممم که نگو

ادامه اش: من حالم بد بود دکتر که نبود کله ام درد میکرد  مامانم ناراحت بود  ولی همه داشتن ...

بعدش اون شب حال نداشتم چرت و پرت میگفتم 

مثلا یکی بهم میگفت سلام خوبی من میگفتم خودتی


بعدش اون شب حال نداشتم چرت و پرت میگفتم  مثلا یکی بهم میگفت سلام خوبی من میگفتم خودتی

اولین نفری که صدای جیغ ام شنید مامان بزرگم بود

مامان و بابام که رفته بودن خرید نبودن رفته بودن شهر که از روستا یکم دوره نیم ساعت راهه 

زنگ زدن به مامانم گفتن بیاین بچه تون افتاده با کله

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792