2733
2734
عنوان

واکنشم به مادرشوهرم که همیشه عادت داره سر زده بیاد خونم

| مشاهده متن کامل بحث + 740 بازدید | 34 پست
بچه ی من وقتی خوابه باید انقدر یواش راه برم بیدار نشه خیلی زود بیدار میشه و من وقتی بچم خوابه کار دی ...

عزیزم بچه منم همین بود خواب سبک و شدیدا لجباز ،ولی شبا میخوابید اروم همه کارامو میکردم ،تازه الان روزای خوب یکم دیگه متوجه میشی بچه تو خونه هست چقدر مادر کار داره ،من انقدر بهم ریختگی بچمو جمع میکنن در طول روز کلا از بچه دوم فراریم حتی به شوخی جایی میگم بدم میاد

هدف از خلقت هر کودک :خدا هنوز هم از انسان بودن ناامید نیست 👌
حق داری  منم بچه م خوابه تکون نمیخورم از جام  چون خیلی بدخوابه  ادامه ش رو نگفت ...

عزیزم دارم تایپ میکنم حتما ادامه میگم صبور باشین

هدفم دردو دل کردنه گلم نه مخاطب زیاد

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



برا منم سر زده میومد  تازه  فک کن در وردی  ساختمون یه موپدت خراب بود  بعصیا بلد نبودن درست ببمدن  باز میموند  میومد بالا پست در واحدمون   اگر صدا حرف میومد  ف ال گوش وایمیستاد  من یه با  با تلفن حرف میزدم حامله بودم   همین جور رفتم  سمت توالت  احساس بدی داشتم همش حس میکردم یکی تو راه رو هست  از چشمی در نگاه کردم  دیدم وابساده  در باز کردم سریع چادرشو تکوند  گفت وای  اسانسور گیر بود از پله  ا ومدم وای پام وای کمرم

عزیزم بچه منم همین بود خواب سبک و شدیدا لجباز ،ولی شبا میخوابید اروم همه کارامو میکردم ،تازه الان رو ...

عزیزم ما مادرها هم نیاز به استراحت داریم نمیشه شب تا صبح بیدار باشم هر شب خونه جمع کنم که فامیل همسر نیان مچ گیری!!!بذار مچ بگیرن تا خیالشون راحت باشه استراحت بدنم واجب تره 

2731
عزیزم ما مادرها هم نیاز به استراحت داریم نمیشه شب تا صبح بیدار باشم هر شب خونه جمع کنم که فامیل همسر ...

من اتفاقا هیچ احدی خونم سرزده نمیاد خودم اطرافم بهم ریخته باشه کلافه میشم و از اول همیشه مرتب بودم 

هدف از خلقت هر کودک :خدا هنوز هم از انسان بودن ناامید نیست 👌

من رفتم حمام و هرچی بچم لباس کثیف داشت بردم با دست بشورم  نیم ساعتی که گذشت و هم خودم و هم لباس رو شستم گفتم بچه رو بیارین لحظه آوردنش گریش گرفت به همسرم گفتم جای مادرت خودت بیا بچه با تو آرومه مامان بیاد گریه میکنه.چون همیشه با همسرم حمام می بریمش همسرم لباس تنشه میاد تا آب بریزه و باهاش حرف میزنه آروم بشه بچم


همسرم بچم رو آورد و شستیمش و بعد بردش لباس تنش کردن تا منم دوش گرفتم رفتم بیرون وقتیم رفتم چون اتاق خواب رو گرم کردم براش نیاوردمش توی پذیرایی چون سرد بود و خودمم موندم توی اتاق تا بخوابونمش ایناهم نشسته بودن همچنان 


ادامه داره


دیدم دیر میخوابه شوهرم رو صدا زدم گفتم بیا پیش بچه بمون من برم شامه بچه رو آماده کنم بیارم واسش بخوره بخوابونمش دیگه اومدو رفتم حاضر کردم واسش و آوردم دادمش یکم خورد و خوابوندمش 

بعد مادرشوهرم شون هم اومدن برن خداحافظی کردن رفتن منم گفتم ببخشید دیگه باید میرفت حموم چون بعد بی خواب میشد اذیت میشد توی حموم.البته قبل حموم رفتم ازشون غذرخواهی کردم گفتم چون باید بریم مهمونی فردا امشب باید بچه رو حموم ببریم.


کلا خواستم اینو بگم اصلا مثله دفعات قبل جلوشون خم و راست نشدم حتی یک لیوان چایی نبردم و شوهرم چایی برد براشون

من فقط با خوش رویی به مهمون به کارای بچم و خودم رسیدم تا بفهمن نباید هر وقت دلشون میخواد بیان خونم و از من انتظار خونه تمیز و پذیرایی داشته باشن آخرشم بهم بخندن!!!!

بعدشم که رفتن به شوهرم گفتم اینبار چون میخواستم بچه رو حمام کنم نرفتم خونه مادرم دفعه دیگه نتونی نه بگی با بچه میرم خونه مامانم چون واقعا دوس ندارم خونم نامرتبه بیان میرم وقتی رفتن میام خونه


گفتم وقتی میگن داریم میایم بگو نیستیم فردا شب شام تشریف بیارین با کمال احترام . نه اینکه منو توی چنین شرایطی میذاری

من اصلا قصد بی احترامی نداشتم ولی چون همیشع تکرار میکنن و همسرم هم پشتم نبود اینکارو کردم بدونن کارش ...

 باز خوبه شوهرت  همکاری میکنه تو حموم بردن بچه این چیزا  من از سه ماهگی  دیگه خودم  بردم  تا س ماه اول مامانم میبردش    الانم یک سالشه اصلا هیچ کمکی نمیکنه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687