منم تو یه رابطه سمی گیر کردم
امشبو موندم خونه بابام
شوهرم منو یه هفته هم نبینه براش مهم نیست
از بیرون میاد مبخوابه بعد اخبار بعد گوشی بعد دوباره اخبار و شبکه ۴ تا وقت خواب
بش محل نزار تا یه روز پشیمون بشه. برا خودت زندگی کن فرض کن شوهر نداری فقط نزار حالت خراب بشه یه جوری خودتو سر گرم خودت و بچت کن... جوری ک حس کنی ب وجود نیاز نداری
احتمالا قبلشم دوست داشتنی نبوده اشتیاق و هیجانی بوده که با دوست داشتن اشتباه گرفته اگه توام دیگه دوسش نداری به جدایی فکر کنید عمرتون و کنار هم هدر ندید پدر و مادر من همدیگه رو دوست نداشتن حتی از هم خوششونم نمیومد من آرزوم بود جدا شن از بچگی پس بخاطر بچه زندگی و تحمل کنی و هر روز جنگ و دعوا باشه بدون دیدن عشق بزرگ شه بنظر من بدتر از اینه که بچه طلاق باشه
(البته اینا همه تجربیات و احساسات منه ممکنه همش اشتباه باشه چیز علمی نیست )
عزیزم تنها راهش اینه تو همونجوری کهمیخوای اون باهات رفتار کنه همونجوری باهاش رفتار کنی تا اونم یاد بگیره.
من دو سه سال تلاش کردم شوهرم سی درصد اینا تغییر کرده.الان زندگیم خیلی بهتر شده
توهم همینکارو بکن از فردا مهربون تر باش هواشو داشته باش و ...سخته ولی دو سه سال دیگه جواب میده فقط نباید تسلیم بشی.
تنها راه یاد گرفتن اخلاق رفتار برای آدمای بزرگ همینه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
