توی اوج جوونی خسته ترین آدم روی کره جهانم...
الانم دارم تایپ میکنم چشام خون..😭
۲۴ سالمه لیسانس دارم. بخوره به کلم... دختر اروم و سربه زیری هستم و با کسی کار ندارم ولی همه با من کار دارن....
میخوام یه مدت استراحت کنم ولی یه بشر اسمشو گزاشتن برادر از صبح تا شب بهم گیر میده ارشد بخون بخون... در صورتی ک خودم کم کم دارم میخونم ولی سال بعد میخوام جدی بخونم... منو فقط درس میبینن... خدایا چکار کنم.. هیچ موقع خانوادمو نمیبخشم هییییچ موقع....😭😭
توی این ۲۴ سالی ک عمر کردم اصلا یه روزشو ب طریق خودم زندگی نکردم.. حال دلم خونه... تصمیم دارم یه روزی از خونه فرار کنم برای همیشه...
ولی بیرونم همه گرگن... میترسم... طاقتم تموم شده نمیتونم دیگ خسته شدم ب تمام معنا...
من از این نفس، از این بی سر پا خسته شدم خودم از دست خودم آه خدا خسته شدم😔😔😔😔