اگر همین الان بمیرم
شوهرم میگه فعلا خاکش نکنید چون هم کار دارم و باید سرکارم خودشیرینی کنم به رئیسم و اضافه کار کنم بعد بیام و اینکه پول کفن و دفن ندارم صبر کنید سر ماه حقوقمو واریز کنن بعد ...
من نمیدونم چرا خر شدم فریب حرفای عاشقانه رو خورذم
اومدم دیدم عشق مال چندماه اوله و فروکش میکنه
پول هم که هیچی
ادعا میکرد تلاش میکنه اما داره درجا میزنه تو یه کاری که پیشرفتی توش نیست
تو خیابون موندم علاف که آقا پول واریز کنه بتونم اسنپ بگیرم
دنبال کارم میگردم همشون دوشیفته هستن با حقوق کم بیشترشم باید خرجکرایه بدم تا برسم خونه
بچه هم باید آواره بشه کسی نباشه راهیش کنه مدرسه
مشاغل ازاد خیلی بی رحمن حقوق پایین میدن به خانوما
استخدامم که گزینششون رد شدن از هفت خوان رستمه اخرشم هیچی
تا مرز استخدام رفتم ولی انقد اذیتمکردن که نگو
فقط دارم به خودم لعنت میفرستم که چرا انقد ساده و بی عقل ازدواج کردم به امید اینکه با عشق میشه زندگی رو ساخت