سلام خانوم ها
من ۱۷ سالمه یک ماه دیگه میشه دوساله که تو عقدم اردیبهشت باردارشده بودم و خرداد که شد دو هفته بود که پری عقب افتاده بود با خودم گفتم شاید کیست دارم به شوهرم گفتم ببرم دکتر رفتم و سونو نوشت سونومو همون روز انجام دادم فهمیدم پنج هفته و سه روزم بود و قلب نداشت هنوز
وقتی به شوهرم گفتم باورش نمیشد تا عکس سونومو دید
شب رفتیم خونه مادرشوهرم خواهرشوهرمم بود شوهرم فقط به خواهرش گفت
شوهرم گفت مجبوریم بندازیمش نمیتونم الان عروسی بگیرم
چون خونه خریده بودیم جهاز منم با شوهرمه
خواهرشوهرم گفت گناه داره نندازش و...
دو روز بعدش شوهرم قرص گرفت تا بندازمش
ولی گفتم نه اون شب رفتیم امام رضا دلم شکسته بود گریه میکردم و از امام رضا میخواستم اگه قرص هم خوردم بچم نیوفته و کاریش نشه
فردا ظهرش شوهرم بهم قرص میداد که بخورم نمیدونم چطوری راضی شدم به این کار
همه رو استفاده کردم بعد چهار ساعت به خونریزی افتادم و بچم انداختم
الان پنج ماهه که میگذره همش گریه میکنم عذاب وجدان گرفتم همش میترسم خدا ازم انتقام بگیره و بهم دیگه بچه نده یا بچم سالم نباشه اگه بده
بخدا افسردگی گرفتم از بس گریه کردم