چند روزه خواهرشوهرم میره سرکار مادرشوهرم یکم ناتوان شده حالش خوبه ها ولی بعد از چند سال که شیمی درمانی کرده دیگه بچه هاش نمیزارن بلند شه کار انجام بده . خلاصه تو این مدت اون یکی دخترش میره و بهش سر میزنه. دیروز خواهرش زنگ زد به شوهرم که کسی پیش مامان نیست میتونی یه سری بهش بزن. شوهرمم سرکار بود به من گفت منم عصر بود داشتم از سرکار برمیگشتم گفتم باشه رفتم بچمو از مدرسه برداشتم و رفتم خونشون سر راه نون خریدم گفتم یه عصرونه بخوریم چون بچم از مدرسه میاد گرسنه میشه خودمم یه لقمه بخورم . به مادرشوهرم گفتم پنیر بیارم یا تخم مرغ درست کنم که گفت نمیخورم گرسنم نیست دیگه تعارفم نکرد خودت بیار یا به بچه بده منم روم نشد نونارو بسته بندی کردم گذاشتم یخچال
هستید بقیه شو بگم یا واسه خودم دارم مینوسیم
