سلام خانوما ما نزدیک هفت ماهی میشه که درگیر طلاقیم خداروشکر داره تموم میشه...چند روز پیش خواستگار قبلیم بهم پیام داد که من هنوز دوست دارم میخوام بیام خواستگاری ولی خانوادم راضی نیستن و نمیشن ولی خودم میخوام!منم گفتم نمیتونم بهش فکرکنم چون فعلا طلاق نگرفتم.گفت یه مدت باهم باشیم تا اشنا شیم و اخلاقمون دست هم بیاد که من قبول نکردم...میترسم راستش.کسی که خانوادش راضی بودن این شد حالا الان چی میخواد بشه...این اقا دوسال خواستگارم بودن که خانوادم نذاشتن و دلیلشم سن کم پسر بود.ما باهم دوست بودیم قبلش و اشنایی داشتیم ولی وقتی خانواده من راضی نشدن من تمومش کردم..حالا بهونه خانوادش اینه چرا اول دخترو به ما ندادن؟من بیست سالمه اون اقا24.25
عزیزم اگه آدمای خوبی بودن که ازشون جدا نمیشدیم ، الان همسرم تحمل یه لحظه دوریمو نداره چه برسه که یکس ...
بخدا منم بعضی وقتا میگفتم نکنه مشکل از منه؟نکنه من زیادی گرم میگیرم و محبت زیادی میکنم و اون نرماله؟دیدم نه واقعا بی احساسه عین یه پیرمرد هیچ ذوق و شوقی نداره
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
بخدا منم بعضی وقتا میگفتم نکنه مشکل از منه؟نکنه من زیادی گرم میگیرم و محبت زیادی میکنم و اون نرماله؟ ...
همسر سابغ منم همین بود نسبت به همه چی هیچ حسی نداشت! داشت منم مریض میکرد ، روزی هزار بار خدارو شکر میکنم که جدا شدم ، ممنون گلم امیدوارم بهترینا برات اتفاق بیوفته گلم❤