سر ی موضوعی ب بابام خیلی فحش دادن مسخره کردن در صورتیکه اصلا ربطی ب ما نداشت
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
حق داشتی مطمعنم تا الان تاوان شکستن دلتو داده
اونایی که میگفتن ینی از فلانیم کمتری
چهار سال تو عقد بودم با سخت ترین شرایط عصبی شده بودم و افسرده. وقتی تو دعوا اینو به شوهرم گفتم گفت مادرزادی همین بودی مثل داداش و دخترعمت که روانی‌ان طایفه‌ای روانی‌این. داداشم اتیسم و دختر عمم اون تایم بهش تجاوز شده بود و… یه مدت بستری شده بود تیمارستان… هیچوقت یادم نمیره حرفای خیلی بدتری به هم زدیم اما این تا ته دلمو سوزوند
یکی از بستگان که خودش دستش به طلسم و دعا هست
برگشت پشت سر پدرم و خانواده ام که کلی بهش خوبی و خدمت کرده بودیم
حرفها و تهمت ها زد
اینکه اینا جادو گراند
اینکه نماز شون الکیه
اصلا روزه نمیگیرن
و...
من عمیقأ روی قلب و روحم تألمات دردناکی رو احساس میکنم ولی دقیقا یادم نمیاد کدوم دوست یا عزیزی یا دشمنی این زخم‌ها رو به من وارد کرده ، فقط دیگه لبخند هیچکس برام اهمیت نداره ، کسی رو دوست یا قابل اعتماد نمی بینم ، خیلیا رو حلال نکردم ، چه مرده و چه زنده ...قصدم ندارم حلال کنم چون من به کسی آسیبی نرسانده بودم ...
یاد معلم خودم افتادم تو راهنمایی خونه ما حاشیه شهر بود میومد کلاسمون به همه میگفت شما مثل موش فاضلابین میگفت من معلم شما شدم بعد دوستم دکتر شده یه عقده ای به تمام معنا بود من درسمو خوندم و الان خداروشکر موفقم و زندگیم عالیه و با افتخار میگم پدرم یه کارگر زحمت کش بود که فرزندانشو خداروشکر خوب بار اورد چهارسال پیش معلممو دیدم تو پارک باهاش حال احوال گرمی کردم و گفتم از کدوم مدرسه بودم خدا شاهده روش نمیشد سرشو بالا بگیره از حال روزش نگم......
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
