خودم بنا به شرایطی پدرم مجبور شد بره زندان بخاطر امضا کردن پشت چک یه نامرد
۱۵سالم بود تو بدترین شرایط روحی میرفتم مدرسه
سر کلاس بغل دستیم هی باهام حرف میزد من فقط سر تکون میدادم جوابشم نمیدادم که بگم کاری کردم
یهو معلم بهش گفت تو که انقدر عالی هستی از همه لحاظ این چه ارزشی داره که داری باهاش حرف میزنی وقتتو با آدم بی ارزشی مثل این حروم نکن
از ته دل دلم شکست
چون اوضاع روحی بدی داشتم بخاطر حرفش ترک تحصیل کردم
هیچوقت حلالش نمیکنم تا عمر دارم همیشه میگم الهی هیچوقت خیر از زندگیت نبینی
الان ۲۸سالمه هنوز یادم نرفته با یاد آورش بازم اشکم در اومد
یادم نمیره همه بچه ها برگشتن طرفم سکوت بدی تو کلاس بود
از بس بی زبون بودم هیچی نگفتم فقطم اشکم ریخت🥲