قهرمان قصه ما یه نگاه به ساعت گوشیش انداخت
و گفت:
وااااااااااااااای..... الان دیگه وقت خوابه😵😵پس چرا من باید بیدار باشم.....
یاد شبایی افتاد که به جای اینکه بخوابه و استراحت کنه،تا صبح تو فضای مجازی می چرخید. و آخرش هم دید بهش چیزی که ندادن هیچ... کلی هم این دیر خوابیدنا به ضررش تموم شده...
یه لحظه به برنامه فرداش فکر کرد
و باخودش گفت:
اگه الان بخوابم،فردا راحت تر از خواب بیدار میشم. به علاوه اینکه چشمای نازنینم خسته و پف آلود نمیشن. پوستم هم سالمتر میمونه. اعصابم بهم نمیریزه... سر درد نمیگیرم... تو محل کار و دانشگاه سر حال ترم .. و و و ...
.
.
.پس تصمیم گرفت بدون اینکه مقاومت کنه.. گوشیو بذاره کنار و از خواب شبانگاهی لذت ببره..
و این جوری شد که دیگه هیچکدوم از نی نی سایتیا قهرمان قصه ما رو از ۱۲ شب به بعد آنلاین ندیدن و قهرمان ما به یک سحرخیر ورزشکار تبدیل شد و کم کم زندگیش نظم و انظباط پیدا کرد...😍😇