ای بابا.... بستگی به ادمش داره همسر سابقم، سختم بود برم خونه مادرش چون صبح میرفتیم تا شب حرفی نداشتم برای گفتن و قطعا تو این زمان طولانی ناراحتی های پیش میومد بهش میگفتم نه تنها برام کاری نمی کرد تازه نگو کینه هممیشد براش... خب البته من بچگی های داشتم اشتباه خودمو قبول دارم...
الان هم که مجدد ازدواج کردم خیلی کم دیگه وقتی میترکم میگم که همسرم فعلا همراهی کرده اما بازم واهمه دارم از گفتن
کلا سعی میکنم خیلی درمورد خانواده همسر حرف نزنم همسرم حرف میزنم در موردشون سکوت میکنم البته الان احتیاطم خیلی کم شده باید بازم دقت و تمرین کنم