دقیقا خانوادش مخصوصا مادرش احساس میکنم خیلی روش تاثیر گذاشت چون وقتی به خودش گفتم برادرم مشکلش ژنتیکی نیست و در حین زایمان به سرش فشار اومده و باعث شده از نظر ذهنی مریض بشه گفت ناراحت این موضوع نباش و بهش فکر نکن و واسه ادامه ی رابطه حرف میزد
منم خیلی خواستکار داشتم تو زندگیم ولی از همه اینو پسندیده بودم باورم نمیشه که کسی رو که پسندیدم رفتن
معرفمون گفت میثم هنوز میخادت یکم صبر کن مادرش ترسیده و فلان و بهمان .
اما من اعتماد به نفسمو خیلی از دست دادم
با اینکه خیلی شرایطم خوبه از همه نظر
احساس میکنم دیگه نمیتونم آدم قبلی بشم . . .