بچه ها من 5 سال و نیمه عمرمو وقتمو گذاشتم پای پسری که واقعا عاشقشم دوسش دارم اومدن برای آشنایی خانوادش راضی نیستن رک گفتن نمیخوام پسرم ازدواج کنه. ما خیلی همو دوست داریم مامانش سنگ میندازه گفته پسرم تک پسره و فلان
من چطوری تموم کنم باهاش سنم میره بالا تو این مدت به خواستگار دیگمم جواب رد دادم و لی عاشقشم چطوری فراموشش کنم امروز رک گفتم گریه میکرد پشت تلفن من چطوری بعد این همه سال تمومش کنم سنم میره بالا
مامانش و داییش گفته اینا از یه طایفه دیون ما از یه طایفه دیگه در صورتی که خانواده ما از همه نظر بالاتره همه تحصیلات هم مالی همه چی و گفته نمیخوام با غریبه ازدواج کنه
ببین عزیزم با خودت روراست باش،من نمیدونم چندسالتونه،این اقا چ اپشنایی داره،شما چطور دختری هستی ولیییییی من میگم خانواده ای ک مخالفه ازدواج پسرشه پا نمیشه دنبال پسر راه بیفته بیاد خواستگاری که تو صورت خانواده دختر نگاه کنه و بگه نههههههه پسرمو نمیخام زن بدم!!!!!! یکم فکر کن ببین این کارشون عقلانیه؟؟؟ اونم در مورد شما ک ۵ ساله با هم هستید قطعا باهم اشنا شدید و مراسم خواستگاری هم صرفا معرفی خانوادع هاس بهم دیگه و تصمیم راجع ب ازدواج شما.
پس یکم با خودت دو دوتا چارتا کن ببین پسر اگر راضی ب ازدواح بود پای همه چیز زندگیتون میمونه و هرطور شده خانواده شو راضی میکنه و بعدددددد میارتش خواستگاری
قطعا میدونه خانوادش راضی نیستن و خودشم مایل نیس و فقط اورده ک بگه اونا نمیخان و گردن اونا باشه....