من چند روزه درگیر درمانگاه و دکترم
یه مقدار کلیه و مثانم به مشکل خورده
باید ۴ تا آمپول میزنم
دیروز که رفتم بزنم به نامزدم گفتم آره زدم و ...
پرسید برای چی بود بهش گفتم عفونت رحمی
گفت ای بابااااا بدبخت شدم که
منم ناراحت شدم نیم ساعت بعدش بهش گفتم
شروع کرد دعوا راه انداختن
منم بهش گفتم باهام مهربون باش دارم روزای سختی رو میگذرونم
الان رسیده به کات کردن و میگه اخلاقت بده تو نمک نشناسی
همین الانم گوشی رو روم قطع کرد تلفنشو خاموش کرد
میخوام وسیله هوایی که خریده رو ببرم دم خونشون بدم دیگه هیچی برام مهم نیست