یه ماهه که شوهرم باهام حرف نمی رد،سر یه دعوای کوچیک،چند بار رفتم آشتی ،بغلش کردم ،منو هل داد و فحش
دو روز پیش دوباره رفتم ،آشتی نکرد و دعوامون شد
بهم گفت ولگرد کوچه هایی ، پدرت هم خونه اش راهت نمی ده ،هررری کن برو خونه بابات
منم دیگه مغزم بیشتر از این نکشید ،دوتا بچه هام رو گذاشتم و اومدم خونه بابام
دلم برای بچه هام تنگ شده ۷و ۹ساله آن
می ترسم نیاد دنبالم ،چه کنم
تراخدا برای آرامشم دعا کنید