میدونم که اون آدم به صلاحم نیست و میتونه بهم آسیب بزنه و حتی سواستفاده کنه اما خب دله دیگه حرف که حالیش نیست و منطق نداره
یهویی هوای عطر تنش رو میکنی، هوای آغوشش، هوای مژههای تابدار بلندش، هوای شونه های مردونش و هوای اولین بوستون:)
اینقدر دلتنگ میشی که چشم روی تمام خطاهاش میبندی و به خودت امید واهی میدی که شاید اگه یه فرصت دیگه به هم بدین همچیز قشنگتر و درست میشه!
این مرحله از زندگی که جنگ بین عقل و دله، میتونم بگم سخت ترین مرحلست
از خدا میخوام این روزا زودتر سپری بشن و آتیش من هم سرد بشه تا قلبم آروم بگیره:)
شایدم آخر تصمیم اشتباهیو بگیرم و بخوام که برگردم پیشش و خودمو زیر پا بزارم...
اگه توهم دلتنگی، برام از حست بنویس.🤍