دلم میخواد شب عروسیش اونو ببینم از یه گوشه که هیچکس نفهمه ببینمش تو لباس دومادی چه شکلی شده عروسش چه شکلیه سلیقشو ببینم شب سختیه اون شبو میدونم که بعد یه عالمه بغض شرشر تو تنهایی خودم اشک میریزم مگه این که قبلش ازش دل کنده باشم 💔🥲 من هیچ راه ارتباطی ندارم که بدونم کجاست اصلا شاید نامزد کرده باشه من خبر ندارم مثل اون که خبر نداره دلم چقدر اونو میخواد ..
دیگه نمیخوام عاشق بشم روحم خسته اس اصلا مگه عشق و عاشقی کشکه که این بره یکی دیگه بیاد هر دفعه عاشق یکی دیگه بشی من این مدلی دوست ندارم 😞💔
شما هم دوست دارین برین؟ کیا تو عروسی عشقشون بودن خبری ازش دارید؟ با اون یکی خوشبخت شد؟
چه سرنوشت تلخی من داشتم آرزوم اینه دیگه به هیچ مردی نیاز پیدا نکنم....