ساعت ۳:۳۰ بود خوابم نمیبرد بلند شدم یه چیزی بخورم وقتی تمام کردم تو آشپزخونه یه مارمولک دیدم و منی که نمیدونستم چیکار کنم 😭😭 خسته شدم تو رو خدا دعا کنید از شر این موجود چندش و کثیف خلاص بشم به مرگم راضی ام 😭 یه پرش کرد رفت تو قسمت لوله آبی که به لباسشویی وصل میشه نمیدونم چی بهش میگن یکم منتظر موندم ببینم چه غلطی میتونم بکنم بلکه بیاد بیرون 😭 دیگه تنها چیزی که به ذهنم رسید یه پلاستیک رو دورتادورشو چسب زدم چسبوندم به اونجا که راهش بسته بشه به نظرتون میتونه از اینجا بزنه بیرون؟🥺 تا تونستم چهارگوشه پلاستیک و حتی رو خود پلاستیک رو چسب زدم تو رو خدا دعا کنید ترسم بریزه خسته شدم تا کی من باید اینطوری باشم خودم تنها زندگی میکنم مجبورم شجاع باشم 😭💔 فکر اینکه این داشته رو موکت ها راه میرفته و ممکن بود من وقتی خواب بودم بیاد بهم بچسبه حالمو بد میکنه این دومین مارمولکیه که تو خونه پیدا شده اون یکی سیاه بود گم و گور شد نمیدونم از کدوم سوراخ پیدا میشن در بالکن رو که نمیتونم باز نکنم ای خداااااا 😖🥺
من چند وقت پیش یدونه قد کف دستم به چه تپلی و بزرگی تو پارکینگ دیدم و با کفشمکشتمش بعد یکی دو رو تو ...
کاشکی منم اینقدر شجاع بودم من وقتی فشار بهم وارد بشه واقعا احساس خطر کنم دیگه دلم نمیسوزه باید نابودش کنم داییم دلش نمیاد بکشه میندازه تو یه چیزی و میبرش بیرون 😂