سعی میکنم قوی باشم در طول روزخودمو مشغول میکنم ولی گاهی مثل الان از خودم میپرسم امروز حالم خوب بود ولی وقتی میخام مرور کنم دلیل حالم چی بوده ب زندگیم نگاه میکنم من ک شوهرم مث برده هام رفتار میکنه و قهرم الان
ب جسمم نگاه میکنم منکه تن سالمی ندارم
منکه مادرم دلش ب حالم میسوزه چون زندگی منو با خواهرم مقایسه میکنه من از هرنظر بختم بد بوده اون ب راحتی باردار شد ولی من ۲ تا سقط داشتم
همه اطرافیانم ک بچه نداشتن الان همه باردارن
گاهی دردام یادم میرن و فراموش میکنم بقیه بهم ترحم میکنن
شایدم هنوز باور ندارم این منم