اونی ک اینو نوشته؟:) من؟:)
میدونی من چقد سختی کشیدم؟
از ۱۰ سالگی تا الان افسردگی دارم...:)و کسی براش مهم نیس:)
من خودمم تیغ میزدم بخاطر اینکه افسردگیم شدید بود
رد داده بودم
نمیفهمیدم دارم چیکار میکنم
من فقط موقعایی ک کسی نبود باهام دردو دل کنه خودمو با اهنگام سرگرم میکردم و هنوزم همینکارو میکنم
موقعایی ک بارون میومد با گریه میشتم تو بالکن بارونو نگا میکردم و خودمو خالی میکردم
موقعایی ک با بی حوصلگی کامل
با بیخابی و نفهمیدن اینکه چی دارم درس میخونم
حین درس خوندن بارون میگرف و صداش میومد تو اتاقم ب این فکر افتادم ک تو بارون کتاب خوندنم قشنگه:)
کسی تا الان نبوده کمکم کنه
خودم وقتی این اتفاقا میوفتاد یکم جزئیات بهش اضافه کردم
خودم همدرد خودم بودم و هستم
با خودم همین الانشم حرف میزنم
وقتی برای تنوع رفتم باشگا و دیدم خوشم اومده و هدفمو پیدا کردم و الان دیگه ب عنوان ی هدف میرم باشگا
انگیزه گرفتم ک اهنگای شاد گوش کنم
صبحا زود پاشم و ب خودم برسم
تیغو گذاشتم کنار
خودم ب این نتیجه رسیدم ک خودکشی راهش نیس
چیو ثابت میکنه؟
هدفم رو کلا نابود میکنه حتی خودمو!
از اتفاقای بد گذشته ای ک برام افتاده بود درس گرفتم و از ی بعد دیگع بهشون نگا کردم ک خب...
نتیجش شد اینی ک نوشتم عکس فرستادم اینجا...
هنوزم دلم ب کسی خوش نیس
هرکاری برام میکنن با منت و زوریه
منو از خودشون زده کردن
بعد هی بم میگن چرا سرت تو گوشیه؟؟💔
من خوشی نزده زیر دلم...
دلمم خوش نیس
من فق دلم ب باشگاه و استادم و همباشگاهیام خوشه
ب هیچییی دیگه خوش نیست
با دوتا نوشته ک نمیشه درد ادمارو فهمید...:)
منظورمو گرفتی دیگع؟؟:))