نزدیک دوهفته هست که حرف میزنیم و ۳بار هم و دیدیم
از اونجایی که ورزشکار هست و تو مسابقات جام جهانی شرکت میکنه گفت سنش هم دیگه نمیرسه به اینکه بیخودی با کسی باشه و خاست خونواده ها در جریان باشند که من گفتم اول. هم و بشناسیم بعد جدیش کنیم
خلاصه دیشب رفتیم بیرون و این میخاست منو ببوسه من تعجب کردم و گفتم نه من امادگیشو ندارم خیلی بهش برخورد خیلی تعجب کرد انگار من کار اشتباه کردم بعد تا آخرش میگفت و میخندیدیم اما سر و سنگین بود گاهی از دیشبم تاالان در حد ده جمله حرف زدیم و انگار مایل نیست
اما تو ماشین داشتیم برمیگشتیم شیشه پایین بود اومدم آهنگ و عوض کنم دستشو گذاشت رو گوشیم گفت مراقب باش گوشیتو باز رفت تو جدی بودنش
یا گفت پنجشنبه بریم فلانجا ولی از دیشب انگار یجوریه بنظرتون چیکارکنم