اوف کلافه ام
شوهرم بچمو برده گشنه تشنه سر کارش بعدمگذشته خونه مادرش
بچم دل داره الان ننه اش شکم بجه رو با کیک و بستنی پر کرده
مادرم از یه طرف تند تند زنگ میزنه میخواد بگه به پسرش بگم بیاد خونم زهر مار بدم سیر شه پسر گندش
جواب مادرم نمیدم
شوهرم جوابم نمیده سر کاره
خونه مادر شوهرم دوره
دلم میخواد یه خون بریزم
این وسط مادرم شده موی دماغم میخوامپسرت زهر هلال خورد همش میری ابن ور اون ور منو مسئول شکم پسرت میکنی نرو مادر من نرو