بعد از ۱۱روز نبودنم،دیشب بهم پیام داد:
جان من و جهان من، روی سپید تو شدهست
(عاقبتم چنین شود، "مرگ من و بقای تو"
از تو برآید از دلم، هر نفس و تنفسم
من نروم ز کوی تو، تا که شوم فنای تو)
اصلا دلم دیگه نمیخواد ببینمش.با تموم وجودم دوسش داشتم ولیاون چی کارکرد با من؟
مطمئنم اگر برگردم بهتر که نشده هیچی،بدتر شده چون یه آدمی که همه عیب و ایرادارو از من میبینه و فکر میکنه اونی که باید تغییر کنه فقططط منم درستبشو نیست.
من جوابشو ندادم و نمیدم
*تاپیکای قبلی*