نهایت تا چه رتبه ای شانس قبولی داتشگاه داره شهرش مهم نیست دورافتاده ترین شهر میخوام برم هرچی فاصله بگیرم بهتر
من آنگه که گردم به مستی هلاک به آیین مستان بَریدم به خاک/ بـه تـابـوتـی از چـوبِ تـاکـم کـنیـد به راه خرابات خاکم کنید/ بــه آب خــرابـات غســلــم دهــیـد پس آنگه برِ دوشِ مستم نهید/ مـریـزیـد بـر گـور من جز شـراب میارید در ماتمم جز رباب/مـغـنـی ، مـلـولـم٬ دوتـائــی بــزن به یک تائی او، که تائی بزن/ بزن چنگ در پرده ارغنون رهایم کن از چنگ دنیای دون /مبادا عزیزان که در مرگ من بنالد بجز مطرب و چنگ زن /تو خود حافظا سر ز مستی متاب که سلطان نخواهد خراج از خراب نزادی مرا کاشکی مادرم وگر زاد مرگ آمدی بر سرم که چندین بلاها بباید کشیدز گیتی همی زهر باید چشید🌤 گوا شیرگیرا یلا مهترا دلاور جهاندیده کنداورا کجات آن دلیری و مردانگی کجات آن بزرگی و فرزانگی کجات آن دل و رای و روشنروان کجات آن بر و برز و یال گران کجات آن بزرگ اژدهافش درفش کجا تیر و گوپال و تیغ بنفش نماندی به گیتی و رفتی به خاک که بادا سر دشمنت در مغاک
من کنکور تجربی خراب کردم میخوام امسال فقط دانشگاه برم که برم از این شهر وخونمون آینده شغلیش میرم از طریق دیگه
من آنگه که گردم به مستی هلاک به آیین مستان بَریدم به خاک/ بـه تـابـوتـی از چـوبِ تـاکـم کـنیـد به راه خرابات خاکم کنید/ بــه آب خــرابـات غســلــم دهــیـد پس آنگه برِ دوشِ مستم نهید/ مـریـزیـد بـر گـور من جز شـراب میارید در ماتمم جز رباب/مـغـنـی ، مـلـولـم٬ دوتـائــی بــزن به یک تائی او، که تائی بزن/ بزن چنگ در پرده ارغنون رهایم کن از چنگ دنیای دون /مبادا عزیزان که در مرگ من بنالد بجز مطرب و چنگ زن /تو خود حافظا سر ز مستی متاب که سلطان نخواهد خراج از خراب نزادی مرا کاشکی مادرم وگر زاد مرگ آمدی بر سرم که چندین بلاها بباید کشیدز گیتی همی زهر باید چشید🌤 گوا شیرگیرا یلا مهترا دلاور جهاندیده کنداورا کجات آن دلیری و مردانگی کجات آن بزرگی و فرزانگی کجات آن دل و رای و روشنروان کجات آن بر و برز و یال گران کجات آن بزرگ اژدهافش درفش کجا تیر و گوپال و تیغ بنفش نماندی به گیتی و رفتی به خاک که بادا سر دشمنت در مغاک
بله نخونده بودم چهارهزار شدم یعنی هیچ راهی نیست برم دانشگاه با همین
من آنگه که گردم به مستی هلاک به آیین مستان بَریدم به خاک/ بـه تـابـوتـی از چـوبِ تـاکـم کـنیـد به راه خرابات خاکم کنید/ بــه آب خــرابـات غســلــم دهــیـد پس آنگه برِ دوشِ مستم نهید/ مـریـزیـد بـر گـور من جز شـراب میارید در ماتمم جز رباب/مـغـنـی ، مـلـولـم٬ دوتـائــی بــزن به یک تائی او، که تائی بزن/ بزن چنگ در پرده ارغنون رهایم کن از چنگ دنیای دون /مبادا عزیزان که در مرگ من بنالد بجز مطرب و چنگ زن /تو خود حافظا سر ز مستی متاب که سلطان نخواهد خراج از خراب نزادی مرا کاشکی مادرم وگر زاد مرگ آمدی بر سرم که چندین بلاها بباید کشیدز گیتی همی زهر باید چشید🌤 گوا شیرگیرا یلا مهترا دلاور جهاندیده کنداورا کجات آن دلیری و مردانگی کجات آن بزرگی و فرزانگی کجات آن دل و رای و روشنروان کجات آن بر و برز و یال گران کجات آن بزرگ اژدهافش درفش کجا تیر و گوپال و تیغ بنفش نماندی به گیتی و رفتی به خاک که بادا سر دشمنت در مغاک