شوهر منم خانواده اش خیلی بدن ولی نمیبینه.
مادرشوهرم زنگ میزنه میگه خانه من نیان پسرام راحت باشن! حالا پسراش ازدواج کردند. ولی یکسره خانه ننه شون هستند. صبحانه و نهار و شام اونجان.
برادرشوهرم معتاد تریاکی میگه مادرت شوهر نمیخواد! خیلی بیشعوره
مادرشوهرم میگه پسری که کمکم نکنه نفرینش میکنم
من دختر دارم. مادرشوهرم میگه این مرده میشناسمش زنش دو تا دختر داشت طلاقش داد رفت یکی را صیغه کرد.
مادرشوهرم میگه مادر یکیه. مادر را نمیشه عوض کرد ولی زن را میشه عوض کرد.
مادرشوهرم میگه ما عادت داریم عروس را کتک بزنیم
مادرشوهرم میگه من استاد زن عوض و بدل کردن هستم. پسرم و برادرم صیغه داشته باشند کیف کنند.
مادرشوهرم به من میگه که من دلم کلفت میخواد.
و...........