بچه ها ی حجم بی اندازه غم توگلومه . ولی مسافرتم مجبورم بخندم تظاهر کنم . تو گلوم ی بغض وحشتناکه . دردمو ب هیچکس نمیتونم بگم . قبلا هر مشکلیم بود ب چند تا از دوستام میگفتم ولی الان خفه شدم . دارم میمیرم و نمیخوام و نمیتونم ب کسی چیزی بگم . حس میکنم اگ تکرارش کنم تازه میفهمم چقد بدبختم
طلاق بعدش یک پوچی و رها شدن تو یک جامعه که باید فقط تلاش کنی که فقط نوشتنش راحته، چون گفتی لجبازی میگم ارزش نداره سر لجبازی و خانواده رخ کشیدن و بچه بازی جدا شی ،و اطلاق خواهرام تا برادرم بگم که خواهرام ده برابر شکستن، برادرم از فردای طلاقش براش دختر بود.... ولی خواهرام نه...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
با اینکه خیلی دوسش دارم و بی دلیل بود جداییمون ولی حسی به برگشت ندارم بعد از چند ماه ا ...
منم سر چیزای الکی خ دعوا داریم . چند بار مشکلاتمو ب بقیه گفتم دیدم فقط باعث تمسخر میشه بنظرم طلاق نگیر اگ بحث خیانت و اعتیاد نیس مشاوره برو و برگرد سر زندگیت با همه ام یمدت قژع ارتباط کن
نه اتفاقا هم ورزشکاره و هم بهم وفاداره کلی اخلاقای خوب داره خیلی خونوادمو دوس داره ...
بنظرم بشین ببین باز قراره از این رفتارا دراری؟ببین الان از همه طرف تحت فشاری . خانواده . جنسی .تنهایی . ب خاطر این مسائل برنگرد ببین واقعا اگ میتونی برگردی درست میشین برگرد اگ نه ول کن