دیشب صدای شکستن قلبموقشنگ حس کردم ببخشید پسرم دارم اذیتت میکنم دیشب همسرم قشنگ نشون داد که تو هیچی نیستی مادرم مهمه والویت زنذگیمه من نمیگم مادرش بندازه بیرون ولی میگم منم هستم هیچ وقت نشد بشینه دوتایی چایی بخوریم بگیم بخندیم هیچ وقت نشد بشینه باهام حرف بزن بهم محبت کنه از دیشب تاحالا نخابیدم واقعا شکستم زن حاملشو ناراحت میکنه مهم نیس اما مادرش ناراحت نشه سر اینکه فقط گفتم امسال شست وشو انجام نمیدم دید گریه میکنم گرفت خوابید اما من تاصبح بیدارو هزارفکزو خیال دلم بر قلبم خودم سوخت زایمان کنم یکم ب خودم بیام یه شغل یا ی هنری یاد میگیرم ادما نمیدونن فرداشون چه خبره اصلا براش مهم نیستم ی مادر قلب شکسته باهزار تا غم و غصه یعنی ارزش ی محبت الکی حتی بخاطر بچه توشکمش نداشتم....خدایا خودمو ب خودت میسپارم