واقعا حقیقتو داری میگی و خیلی خوب میگی
نمیدونم والو ایو دیشب دیدم خوشم اومد اونقدر وقت ندارم ک بیشتر باش اشنا شم نهایت یکی دو بار دیگ ببینمش تو این دو بارم اصلا معلوم نیس حرف بزنم باش یا ن برای همین میگم باید فراموش کنم این کراشو چون اگم اوکی شم یک ماه دیگ میرم شاید دیگ برنگردم شیراز اینجوریم باز بعد چند ماه کات میشه و خودم اذیت میشم..
دقیقا
و اینجور پسرا تا ببینن تو از رابطه هدف مشخصی نداری
یا حس کنن داری الکی باهاشون وقت میگذرونی، یا میرن بیرون یا برای چیز دیگه ای میمونن و اخرش کار خودشونو میکنن
البته این آقا هنوز اینو ندیده فکر میکنم
من میفهمم چی میگی
ولی تو عمل اصلا نمیشه ، فرض کن یکی باشه شب و روزتونو باهم طی کنید ، یا روزی چندبار تلفنی صحبت کنید ، بهت محبت کنه ، ابراز علاقه کنه ، دستتو بگیره و بغلت کنه
اینا همههه باعث میشن چه بخوای چه نخوای اون وابستگیه اتفاق بیفته
من کلا ادم وابسته ای نیستم. ، خصوصا به خانواده
ولی میدونم بهش وابسته شدم بدجور
جوری که ۱ روز صداشو نشنوم میشینم گریه میکنم به خدا
منم کلا میگفتم اختلاف سنی مون بالای ۱۰ سال باشه ...
وقتی رفتم تو رابطه با یکی که ۳ سال از من بزرگتر بود ولی روحیه اش مثل مرد ۳۷-۳۸ ساله بود
پخته بود ، حوصله شیطونی های منو نداشت ، همش میگفت چرا فلان کلمه رو گفتی ، زشته !
خلاصه انگار پدرم بود ، ازم ایراد میگفت چرا لباست کوتاهه و...
تصمیم گرفتم با یکی برم تو رابطه که روحیه اش مثل خودم باشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
