بخدا که من با پسرشون مه مشکل بچه دارشدن داره زندگی میکنم حتی بکبار به خواهراش نگفتم اگه بچه نداریم مشکل از من نیست جاریم بهم بی احترامی کرد گله نکردم و فقط ناراحت شدم و باز احترام گذاشتم ولی حالا دارم ازشون بی عزتی و بی اهمییتی میبینم یه وقتا میگم حق من این بود منو رو سرشون بزارن که این شرایط پسرشون تحمل میکنم هیچ یک بار هم نگاه و یا حرف ناپسندی نداشتم حقم این نیست
وقتی واگذار کنی بخددا هم دیگ ذهنت درگیر نیست و کینه به دل نداری
هم خدا وقتی میبینه سپردی بخودش در بهترین جا و مکان جواب اشتباهشونو میده
ولی مهم اینه ک واقعا از ته دل بسپاری بخدا نک شک داشته باشی :)
حتما تقاصشو پس میدن عزیزم باید یقین داشته باشیم منو جوری زشت کردن و تقصیرارو گردنم انداختن که ۴۵ روز فقط گریه کردم تصمیم گرفتم دیگه از دلم بندازمش بیرون با اینکه جوری عاشقش بودم که وقتی یه روز نمیدیدمش دلم میگرفت و دیوونه میشدم😔
از سوز دلت آه بکش بهشون 😖
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
5 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
