خواب دختر خالم رو دیدم که توی مهمونی لخت با سو تین و شر ت بود لباسش مدل لباس عربی رقص بود ولی از جنس طلا و همهمون با تعجب بهش نگاه میکردیم چرا لخته ولی خودش عین خیالش نبود لباس و بدنش خوشگل بود
سعی کردم با مشکلات زندگیم کنار بیام.بعضیاشون تاوان اشتباهات خودم بود که پذیرفتم و تا جایی که بتونم باهاشون مبارزه میکنم که نبازم.بعضیاشون هم فقط به دست خدا حل میشه و من عاجزم.و مطمئنم روزی خدا دستمو میگیره...خدایا شکرت..هزار مرتبه شکر که جواب سختی ها و رنج هامو به موقع میدی
شنیدم تو اون دنیا همه اعضای بدن حرف میزنن امیدوارم دلم لال بمونه طاقت اشکای خدارو ندارم*آدم وقتی چیزی رو فهمیده دیگه نمیتونه ندونه؛ آدم میتونه نخواد، میتونه نره، میتونه ، میتونه سکوت کنه، میتونه بخوابه، میتونه خودشو حبس کنه؛ اما نمیتونه وقتی چیزی رو فهمیده دیگه نفهمه، مثل حس دوست نداشته شدن . کاربری دوازدهمه منه فقط به این دلیل که زبان سرخ سر سبز دهد بر باد 😁😁