یه مدته هروقت میخوابم کابوس میبینم نمیدونم چرا
خواب دیدم شب دیروقته با یکی از اقوام داشتیم میرفتیم سوار ماشین شیم برگردیم خونه
فرداش عروسی داشتیم یهو یادم اومد مژه نگرفتم😑
گفتم بدو بریم بگیریم فردا نخوام معطل شم
اومدم که برم دیدم یه مرده نشسته رو صندلی پیاده رو مثه دیوونه ها هست انگار کم دارن گفت خانم هزار تومن داری بدی اومدم توجه نکنم بعد گفتم هزار تومن!!؟ گفت اره غذا نخوردم گفتم اخه با اینم نمیشه کاری کرد و تندتند ادامه راهمونو رفتیم
یه لحظه برگشتم دیدم طرف داره سوار دوچرخش میشه که بیاد دنبالمون به کناریم گفتم این داره میاد واسه ماهااا گفت نه بدو برسیم تو مغازه هیچ غلطی نمیکنه
رسیدیم دیدیم فروشنده نیست
پشت سرمون اومد داخل انگار سالم شد شروع کرد درست حرف زدن که من سارقم هرچی پول داری بده منم به کناریم گفتم 110 رو بگیر انگار حالش خوش نیست یهو یه چاقو ازین آشپزخونه ایا رو میز فروشنده برداشت گذاشت رو رونم شروع کرد فشار دادن که یا پولو بده یا میکشمت
یه لحظه داشتم فکر میکردم چیکار کنم که از خواب پریدم 🥹🥹🥹🥹