پدرشوهرم قرار بود بعده صفر برامون عروسی بگیره حالا زده زیرش میگه ندارم تا عید در صورتی که حتی شوهرمم میدونه دارن نمیخان بگیرن
ماعم خونمونو گرفتیم ب شوهرم گفتم عروسی نمیخام بریم بشینیم خونمون
اشکال نداره بدون عروسی
چرا عجولانه تصمیم میگیری
مطمئن باش اگه مراسم نگیری اونا خوشحال میشن و خودت یک عمر حسرتش به دلت میمونه
عروسی وظیفه همسرت مگه نیست
چه بعد
ماهم نه عروسی داشتیم نه هیچ مراسمی
حتی تو محضر هم فقط خودمون و مامانم و داداشم بودیم همیییین
خیلیم خوشحالم که آدمای اضافی نبودن و با عشقم خوشبخت ترینم
به این چیزا اهمیت نده
البته ما قدیمی نیستیما تازه سه ماهه عقد کردیم الآنم یه خونه گرفتیم میخوام برم پیش شوهرم به همین راحتی
برای عروسی عجله نکن عروسی هم میکنی میری سر زندگیت انوقت میگی کاش نامزد میموندیما دوران نامزدی بهتر بود اینو همه زنها بعد یه مدت زندگی میگن پس از نمازدیت لذت ببر و این فرصتیه که بیشتر همدیگه رو بشناسید اصلا عجله نکن اصلا
اگه پدر شوهرت نمیتونه یا هرچی و شوهرت توانایی هزینه های عروسی رو داره بگو برات بگیره یا با خانوادت باهم بگیرید کادو ها هم نصف مال شما نصف برای آقای داماد
یا اگه جشن عقد داشتین فقط لباس و آرایش داشته باشید باهم برید آتلیه و بعدم برید سر زندگیتونو بعدشم برید مسافرت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
