پدرم به نظرم پارانوئید داره، خیلی شکاکه و الان یه عملی انجام داده که من به عنوان همراه باهاش اومدم. بیچاره ام کرده، تخت بقلش یه پیرمرد خوش اخلاق با پسر بزرگش که زن و بچه داره هستن
انقدر به اینها فحش داد که این پدر و پسر کثیفن و هیزن و فلان
بدبخت مجبور شد بره یه پسر بچه به جاش اومد
باز این پدر ما ول نمیکنه
دائم دری وری میگه
خدایی خدا به این پارانوئیدی ها بچه چرا میده اونم دختر
شاید بخاطر داروهای بیهوشیه
انقدر دلم پر بود اومدم اینجا😔
اشکال نداره بزارش پای بیماریش به حرف ها و رفتاراش توجه نکن
منم بابا م وقتی چشمش میخوره به دیگران چرت زیاددمیگه اما من اشاره میدم که حالش خوب میست و عقلش از دست داده و گرنه حرف هاییی زکیکی میزنه که ممکنه قتل اتفاق بیفته پس همه میرارنش پای زوال عقل و توجه نمیکننن
اره دقیقا همینه
بعد فکر کن یه عمر با یه شکاک زندگی کنی
مامانم که فوت شدن ، این تازه فیلش یاد هندستون کرده همش میگه زن میخوام. دایم هم مریضه و دختر مجرد هم پیششه. پول و زور انچنانی هم نداره!
ما تو جوونی یادمون رفته این چیزا
این سر پیری ول نمیکنه
منم بهم فشار میاد یهو بد رفتار میشم قاطی میکنم
باهاش سرد برخورد کردم که ساکت بشه فقط
عذاب وجدان میگیرم چرا نمیتونم خودمو کنترل کنم
گاو نه من شیرده میگن منم
