بدترین قرارتون

عضویت: 1402/05/05

تعداد پست: 5031

فعلا تا الا قراری نداشتم

بهم گفت:«تو خوشت میاد از دیگران مراقبت کنی چون اون بخشی از وجود خودت رو التیام می‌ده که نیاز داشت یکی ازت مراقبت کنه ولی نشد!» ⁦:)

1402/05/08

|

12:23

2 نفر لایک کرده اند ...

mahllin

عضویت: 1402/04/30

تعداد پست: 766

تا الان قرار نداشتم 🥲

می دانستم زَهر است...چشیدم!

1402/05/08

|

12:23

1 نفر لایک کرده اند ...

افوربیا

عضویت: 1396/05/31

تعداد پست: 15873

باجنس مخالف فقط یه قرار داشتم که بدنبود و ازدواج کردیم.

1402/05/08

|

12:24

2 نفر لایک کرده اند ...

lonleyqueen

عضویت: 1401/03/12

تعداد پست: 9819

یکی از خواستگارام وقتی جواب رد شنید گفت باید پول شیرکاکائو یی که برات خریدم رو بدی.باورش سخته اتفاقا اشنای خانوادگی هم بودیم 😐

جلو مردم تو خیابون داد و بی داد راه انداخته بود و هی می گفت من شیر کاکائومو می خوام حالا واکنش من تو اون لحظه این بود که:

برگ هایم 😐

پشم هایم 😐

گلبرگ هایم 😐

کاسبرگ هایم 😐

پر هایم 😐

کرک هایم 😐

شاخه هایم 😐

شکوفه هایم 😐

همشون آتیش گرفتن 😐😐😐🍃🍃🍃

یخ زیر لب گفت :(چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی ؟چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی!) روزها یخ به آفتاب نگاه می کرد. خورشید و درخت می دیدند که هر روز کوچک و کوچک تر می شود. یخ لذت می برد ،ولی خورشید نگران بود. یک روز که خورشید از خواب بیدار شد تکه ی یخ را ندید. نزدیک شد. از جای یخ ،جوی کوچکی جاری شده بود. جوی کوچک مدتی که رفت، توی زمین ناپدید شد. چند روز بعد، از همان جا، یک گل زیبا به رنگ زرد، به شکل خورشید رویید.هر جایی که آفتاب می رفت، گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد.گل آفتاب گردان هنوز خورشید را دوست دارد، او هنوز عاشق خورشید است. ❤️✨

1402/05/08

|

12:24

11 نفر لایک کرده اند ...

فننندق

مدیر استارتر

عضویت: 1402/04/08

تعداد پست: 2105

باجنس مخالف فقط یه قرار داشتم که بدنبود و ازدواج کردیم.

چ خوب خوشبخت باشین 😂😍

1402/05/08

|

12:25

0 نفر لایک کرده اند ...

مدیراستارتر

عضویت: 1398/07/25

تعداد پست: 14224

طرف متاهل بود فرار کردم و دیگه جوابشو ندادم

سرنوشت بد نوشت ...

1402/05/08

|

12:25

2 نفر لایک کرده اند ...

عسسسلل_سابقتونم۷۷

عضویت: 1402/05/04

تعداد پست: 306

بد نبود و اتفاقا خاطره و سوژه خنده های بعدنمون شد ولی من خیلیییییی سرش حرص خوردم:)))

با همسرم دوست بودیم و رفته بودیم یه رستوران شیک و باکلاس و ...

منم میخواستم مثلا خیلی خودمو با کلاس نشون بدم

رستورانه پله میخورد به پایین

من اومدم خیلی دلبرانه برم پایین با کفش پاشنه بلند لیز خوردم و اومدم پاشم که حداقل جمعش کنم دوباره لیز خوردم با کله زفتم تو میز بغلی😐😐😐😐

من که از رستوران فرار کردم شوهرم پشت سر من داد میزد حالا فراررر نکننن😂😂😂😂

جانش فدای یک تار مویش شد! حرفی داشتید در خدمتم.. https://harfeto.timefriend.net/16393201211652

1402/05/08

|

12:25

7 نفر لایک کرده اند ...

فننندق

مدیر استارتر

عضویت: 1402/04/08

تعداد پست: 2105

یکی از خواستگارام وقتی جواب رد شنید گفت باید پول شیرکاکائو یی که برات خریدم رو بدی.باورش سخته اتفاقا ...

سلام من برگ هستم صاحبمم ریخت🙂🙂🙂🙂

همون بهتر ک تموم شد😂

1402/05/08

|

12:26

2 نفر لایک کرده اند ...

عسسسلل_سابقتونم۷۷

عضویت: 1402/05/04

تعداد پست: 306

یکی از خواستگارام وقتی جواب رد شنید گفت باید پول شیرکاکائو یی که برات خریدم رو بدی.باورش سخته اتفاقا ...

فکر کنم طرف مثل من عاشق شیر کاکائو بوده🤣🤣

جانش فدای یک تار مویش شد! حرفی داشتید در خدمتم.. https://harfeto.timefriend.net/16393201211652

1402/05/08

|

12:26

2 نفر لایک کرده اند ...

oil00

عضویت: 1401/06/15

تعداد پست: 2035

یکی از خواستگارام وقتی جواب رد شنید گفت باید پول شیرکاکائو یی که برات خریدم رو بدی.باورش سخته اتفاقا ...

مگه میشه

باید همون لحظه پول رو پرت میکردی تو صورتش

گدا گشنه

1402/05/08

|

12:26

2 نفر لایک کرده اند ...

صدروز

عضویت: 1401/09/17

تعداد پست: 4393

قرار بود با دوستم بریم کنسرت مامانم کنسل کرد 😑😑😑

1402/05/08

|

12:26

1 نفر لایک کرده اند ...

lonleyqueen

عضویت: 1401/03/12

تعداد پست: 9819

سلام من برگ هستم صاحبمم ریخت🙂🙂🙂🙂 همون بهتر ک تموم شد😂

والا به خدا هرچی گدا گشنه بود گیر من میفتاد😂

یخ زیر لب گفت :(چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی ؟چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی!) روزها یخ به آفتاب نگاه می کرد. خورشید و درخت می دیدند که هر روز کوچک و کوچک تر می شود. یخ لذت می برد ،ولی خورشید نگران بود. یک روز که خورشید از خواب بیدار شد تکه ی یخ را ندید. نزدیک شد. از جای یخ ،جوی کوچکی جاری شده بود. جوی کوچک مدتی که رفت، توی زمین ناپدید شد. چند روز بعد، از همان جا، یک گل زیبا به رنگ زرد، به شکل خورشید رویید.هر جایی که آفتاب می رفت، گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد.گل آفتاب گردان هنوز خورشید را دوست دارد، او هنوز عاشق خورشید است. ❤️✨

1402/05/08

|

12:26

1 نفر لایک کرده اند ...