من که آرایشگاه دعوام شد،ماجرام این بود وسایلمو دادم همسرم برگشتم گفتم فردا میام حساب میکنم،چون رفته بودم تو حیاط
گف نه اجازه نداریم بیا پرداخت کن،گفتم باشه رفتم مبلغ و صد اینا بیشترگف گفتم چرا گف فلان دلیل،منم کفتم واسه اون دلیا ده تومن بیست تومن نه صد تومن،که چشاش ورقلمبید و گف داری به هنرمون توهین میکنی(بمانداز آرایشش راضی نبوذم)خلاصه منو میگی جوابشو نتونستم بدم حرصم گرف اشک تو چشام جمع شد کارت دادم کشید ارایشگر خودش اومد گف چی شده گف داره بمون توهین میکنه...رفتم درو بستم تو حیاط یه آشغال بلند گفتم شوهرم دبد عصبیم گف چی شد چی گف بگو اینحا رو روسرش خراب کنم،بعد دید نه الانه گریه کنم داد زد سرم گریه کنی فلان میکنم اینجارو...😂😁منم گریه نکردم
مبترسید آرایشمو خراب کنم
خلاصه به خدا هروقت یادم می افته میخوام برم ارایشگاهه رو به اتیش بکشم به خاطر برخورد بدشون باعروسی که سه و نبم جیرنگی کشیده بود واسشون،و اون رو زعجله داشتم ولی برم گردوندن که درجا حساب کنم😂انگارقراربود از شهر دربرم،درحالی که دیدم عروس بود بعد عروسی اومده بود اونجا حساب کتاب میکرد
...شما چی؟؟؟